ساخت یک برند ساعت مچی: فصل 5
اولین ایده های طراحی از زبان توماس ون استران کارشناس ساعت مچی
از یک مفهوم تا یک جهت طراحی واضح
امروز، مفتخرم که مرحلۀ ایدهپردازی طراحی اولین ساعت مچی VPC را به اشتراک بگذارم. این یکی را به تعویق انداختم تا بتوانم یک تکه بزرگ از پیشرفت را به اشتراک بگذارم. در نهایت، ما چیزی برای نشان دادن به شما داریم. من و مکس رسنیک با مفهوم اصلی خود شروع کردیم و چندین مسیر مختلف طراحی ممکن را از آن ایجاد کردیم.
سپس عناصری را انتخاب کردیم تا مسیر مطلوب را پیدا کنیم. امروز، شما آن سفر را از بسیاری از ایده های خشن (تفکر واگرا) به یک مسیر (تفکر همگرا) برای قاب و بند خواهید دید.
من برخی از این مسیرهای مختلف را به شما نشان خواهم داد و اینکه چگونه روند حذف را طی کردیم. افتخار می کنیم که این را با شما به اشتراک می گذاریم زیرا بسیار غیر معمول است. اگر طرحهای اولیه ساعتها را مشاهده کردید، به نظر میرسد که همیشه تمیز و مستقیم به محصول نهایی منتهی میشوند.
اغلب، طرح های بسیار صیقلی که مشاهده میکنید برای اهداف بازاریابی پس از طراحی کامل ساعت مچی تولید می شوند. اما این نشان نمی دهد که فرآیند طراحی در پشت پرده ها چگونه به نظر می رسد. شما راهی را طی می کنید تا به این نتیجه برسید که آن جایی که می خواهید باشید نیست. و به چیزهایی برخورد می کنید که به طور غیرمنتظره ای خوب کار می کنند.
طراحی اکتشافی اولیه
در بالا، تعدادی از اولین طرحهای مدادی مکس رسنیک را میبینید که بر اساس خلاصه طراحی اصلی من و تلاشهای ما در زمینۀ مودبرد است. به وضوح میتوانید ببینید که او با روشهای مختلف ترکیب کردن ویژگیهای مفهوم اصلی من، همانطور که در فصل 4 خلاصه شده است، بازی میکند و چگونگی کارکرد عناصر مختلف با هم را بررسی میکند. این مرحله در مورد یافتن فرم و جهت کلی است. همچنین در مورد دریافت احساسی از آنچه که ساعت تعیین می کند، است.
ممکن است متوجه شوید که ساعتهای به تصویر کشیده شده در این مرحله هنوز کاملاً عمومی هستند. یکی از مهمترین وظایف طراحی مکس، یافتن زبانی است که فوراً قابل تشخیص و منحصر به فرد VPC باشد. همانطور که قبلا توضیح داده شد، ما به دنبال ترجمه ای معاصر از یک زبان طراحی قدیمی هستیم.
طرحهای بالا چند ساعت بسیار جالب و بالقوه جذاب را نشان میدهند، اما هنوز چیزی واقعاً متمایز نشده است. در این مرحله، یافتن آنچه که VPC بیان نمیشود یا منعکس کننده VPC نیست، به همان اندازه برای ما مهم است که کشف آنچه که انجام می دهد.
همچنین آزمایشی برای مفهوم ذهنی من است. آیا ویژگیها و مؤلفههایی که من مفهومسازی کردهام، به هر نحو امیدوارکنندهای در کنار هم قرار میگیرند؟ آیا موسیقی در آن وجود دارد؟ ما به این نتیجه رسیدیم که وجود دارد و این اجازه را می دهد تا آزادی کافی برای جسارت در نحوه رویکرد ما در مورد طراحی داشته باشیم.
بنابراین، قدم بعدی این است که با آن خلاقیت بیشتری به خرج دهید و جهات مختلفی را برای رسیدن به آن کشف کنید.
طیف شیک و اسپرت ساعتهای همه کاره
ساعتی که در همه جا قابل استفاده است برای استفاده در خانه، در مناسبت های رسمی و همچنین غیر رسمی در نظر گرفته شده است. هنگام طراحی چنین طرحی می توانید به هر دو طرف متمایل شوید، و تعادل خوبی بین رسمی و ساعت مچی اسپرت وجود دارد. به عنوان مثال، از نظر من، رولکس اکسپلورر و امگا آکوا ترا در سمت اسپرتتر این طیف قرار دارند. اگر از من بپرسید رولکس دیت جاست بیشتر در سمت رسمی قرار دارد. همانطور که خواهید دید، جزئیات نسبتاً ظریف است که موقعیت ساعت را در آن پیوستار تعیین می کند.
در بالا، دو مسیر بالقوه را می بینید که به سمت رسمی تر متمایل شده اند. اینها مسیرهایی هستند که ما تصمیم گرفتیم زودتر آنها را رها کنیم. از دیدن جزئیاتی مانند قاب باریکتر و بندهای سادهتر به این زیبایی به رسمیتر منجر شد، لذت بردم. این آزمایشها تأثیری را که نسبتهای متفاوت بین صفحه و قاب صاف روی حس کلی این ساعت خواهد داشت، نشان میدهد. با این حال، آزمایش های اولیه ما در جنبه رسمی تر، ما را تشویق به حفظ یک طراحی باریک کرد.
با این حال، من چیزی کمی تهاجمی تر می خواستم و می خواستیم یک مسیر طراحی با شخصیت قوی تر پیدا کنیم. در اینجا پتانسیلی برای یک ساعت رسمی VPC در آینده وجود دارد، اما این طرحها چیزی را که من در اولین ساعت مچی به دنبالش هستم نشان نمیدهند.
طراحی اسپرت تر با پیچ و تاب منحصر به فرد که ماندگار خواهد بود
در بالا، طرحهایی را میبینید که شکل بدنهای قویتر و عضلانی دارند. این حس با جفت کردن یک صفحه کوچکتر با یک قاب پهن تر و لبه های گوشتی تر ایجاد می شود. قاب فورا محکم تر و تهاجمی تر به نظر می رسد. فرم کلی و جزئیات نیز شروع به ایجاد چیزی متمایزتر می کند. ساعتی با هویت منحصر به فرد. متضاد با قطر ظریف 37 میلی متری، سبک امضا حضور قوی مچ دستی را که من دنبال آن هستم، فراهم می کند.
مکس احساس کرد مهم است که این طرحهای اولیه هیجان انگیز را برانگیخت زیرا اینجاست که ما شروع به کشف یک زبان طراحی برای VPC میکنیم. این باید به عنوان بیانیه ای از قصد در اولین ساعت مچی ما عمل کند، با ویژگی های قابل ترجمه برای ساعت های VPC آینده به عنوان یک مجموعه منسجم. مکس به سبک ما برچسب “یکپارچهسازی با سیستمعامل آینده نگر” داد، که احساس می کنم به میخ می خورد. پس این مسیری است که من از مکس خواستم آن را دنبال کند.
مکس با توجه به تقاضای سخت من برای یک پیوند پایانی زیبا یا ازدواج کیف/دستبند، به چیزی درخشان رسید – حداقل من مطمئناً اینطور فکر می کنم. کانسپت من دارای یک لبه باریک و مسطح اطراف (و پژواک) یک قاب صاف و عمودی بود. با این کار فضایی بین قاب و دستبند ایجاد می شود. همچنین اثر اندازه محفظه درک شده بزرگتر از قطر ~ 37 میلی متری را که در ابتدا ممکن است نشان دهد، ارائه می دهد.
مکس تصمیم گرفت آن را به یک ویژگی کلیدی طراحی تبدیل کند. همانطور که می بینید، او گوشه های داخلی تیغه ها را به زیبایی منحنی کرد و یک وجه شیب دار به سمت پایین اضافه کرد.
این یک لبه کوچک را تشکیل می دهد که دستبند به جای آن که روی آن قرار بگیرد، زیر آن قرار می گیرد. این یک جزئیات مجزا است، اما لایه هایی را به فرم کلی ساعت اضافه می کند. این یک نسخه ظریف و مدرن از تیغه های کلاهدار کلاسیک است و باید به همان اندازه با یک بند جفت شود.
رفتن به مسیر طراحی انتخاب شده
هرچه بیشتر به طرح نگاه کردم بیشتر عاشق آن شدم. مکس در انجام کاری منحصر به فرد موفق شده بود. به یاد داشته باشید، ما صرفاً قصد داریم سلیقه خود را در اینجا نمایان کنیم. در مرحله بعد، او آن طرح را گرفت و آن را از طریق یک دور اصلاح و توسعه طی کرد، که نتیجه آن طرح بالا بود.
ما دورهای بیشتری از تکرار و اصلاح را پشت سر خواهیم گذاشت، اما این طرح منعکس کننده قصد ما است و در نسبت ها و شکل کلی خود واقع بینانه است. حتی در این مرحله اولیه، ما به موتوری که قصد استفاده از آن را داریم و همچنین طیف وسیعی از اهداف عملکرد فنی آگاه هستیم.
اگر هدف شما یک قاب گرد است، تاقچه ها باعث ایجاد پهلوهای پهن تر نیز می شود. در غیر این صورت، شما با یک طرح کشیده یا بیضی روبرو خواهید شد. این فولاد اضافی امکان اجرای محافظ های سردسته و پخ های کشیده را فراهم می کند که قدرت بصری قاب را بیشتر می کند. قرار دادن سردسته کمی در فرم کلی ساعت، راحتی و قابلیت پوشیدن را افزایش می دهد. کل قاب به جز پخ های کناره ها، لبه ها و اطراف قاب برس خورده است.
با دیدن این نقاشی به شدت هیجان زده شدم. البته زیبایی در چشم بیننده است، اما به نظر من این طراحی قاب استادانه است. من عاشق این هستم که مکس چگونه توانسته است آن را در عین حال آشنا و اصلی کند.
طراحی و ادغام بند
مفهوم من یک بند به سبک پیوند مسطح را توصیف میکند. مکس روی روشهایی کار کرد تا آن را با طراحی جدید ما ست کند. ما سبک اصلی را با کمی پخ ظریف و باریک ارتقاء می دهیم. در غیر این صورت کل بند برس زده می شود. ما بندهای کاملاً برس خورده را به دلیل ظاهر ظریف تر و تمایل به عدم نشان دادن اثر انگشت و لک ترجیح می دهیم. عرض بند 20 میلیمتر و در قسمت قفل تا 16 میلیمتر مخروطی است.
پیوند پایانی جایی است که همه چیز کمی متفاوت است. قاب ما یکی از مشکلات مهمی را که اکثر لینکهای انتهایی با آن روبرو هستند حل میکند؛ پر کردن شکاف ضخامت بین قاب و بند. به طور معمول، ممکن است مجبور شوید، برای مثال، از یک بند با ضخامت 2 میلی متر به یک دهانه با ارتفاع 6 میلی متر بپرید.
این اغلب پیوند انتهایی را در زاویه ای قرار می دهد که با نحوه پوشاندن بند جریان ندارد. تاقچه ما این پرش را به میزان قابل توجهی کوچک می کند. برای بهبود بیشتر انتقال بند به قاب، به اولین پیوند مرکزی یک طرح مفصلی می دهیم، به این معنی که بند می تواند بلافاصله از نوک تیغه ها بیرون بیاید و نزدیک تر به مچ بنشیند.
پیوند انتهایی خطوط منحنی داخل خرطومی ها را دنبال می کند، با قطعه مرکزی که امکان انتقال به بند زاویه دارتر را فراهم می کند. ما به آن تضاد نیاز داشتیم. طراحی گردتر بند، کل ساعت را بیش از حد پیازدار و فریبنده می کند. ترکیب شکلهای گرد و زاویهدار، حداقل به نظر من، تعادل ایجاد میکند. البته همه چیز سلیقه ای است.
جلو بردن طراحی
مهم است که به یاد داشته باشید که این هنوز فقط مرحله ایده پردازی است. بعداً به حل مسئله خواهیم پرداخت. به عنوان مثال، اولین پیوند مفصلی نباید در پایان زمانی که روی مچ است، دو گوشه بالای گرد خود را در هوا بهم برساند. اما چنین مسائلی برای فاز بعدی است. مثل همیشه، پس، همه چیز هنوز در حال تغییر و تجدید نظر است.
اما این روند ما را در مسیر مطلوب قرار داده است. فکر میکنم مکس موفق شد یک هویت بصری منحصر به فرد برای اولین ساعت مچی VPC پیدا کند. او موفق شد کاری رادیکالتر از آنچه تصور میکردم انجام دهد، اما همچنان کاملاً مطابق با ترجیحات من بود. مکس اصرار داشت که طرح را کمی بیشتر از آنچه در ابتدا به او توضیح داده بودم، تغییر دهیم.
گام مهم بعدی افزودن واقع گرایی به طراحی برای زنده کردن آن است. این به ما احساس بسیار بیشتری نسبت به شکل ظاهری ساعت مچی می دهد. البته صفحه کلید یکی دیگر از عناصر تعیین کننده است که در ادامه روی آن کار خواهیم کرد. شما در حال حاضر می توانید یک طرح مبهم از شماره گیری فرعی ثانیه های کوچک مورد نظر من را ببینید. اکنون زمان آن است که صفحۀ پاندای یک چشم را زنده کنیم.
حرف نهایی
خیلی خوشحالیم که بالاخره توانستیم این اولین تصاویر را با شما به اشتراک بگذاریم. ما آنها را بیشتر از آنچه که جرات امید داشتن یا تصورش را داشتیم دوست داریم. راستش را بخواهید، انگار مکس به قسمتی از مغزم که به آن دسترسی نداشتم دست برد و این ساعت مچی را بیرون کشید.
یادداشتی از مکس: «این مرحله ایدهپردازی به من زمان داد تا واقعاً هدف توماس برای VPC را درک کنم، فراتر از مفهومی که او در قسمت 4 به اشتراک گذاشت. جهات و تفاسیر مختلف یک ساعت مچی همه کاره را بررسی کرد. اکنون ما یک هویت طراحی پیدا کردهایم که میتوانیم آن را بسازیم.»
دفعه بعد، امیدواریم بتوانیم طرح های مرحله ایده پردازی صفحه را به اشتراک بگذاریم. این مطمئناً روحی را در طراحی ایجاد می کند. نمی توانیم بیان کنیم که چقدر از کل پروژه هیجان زده هستیم. بیشتر و بیشتر به این باور رسیده ایم که پتانسیلی در این مفهوم وجود دارد. به همان اندازه هیجان انگیز است که می توانیم این سفر را با شما به اشتراک بگذاریم. من صمیمانه امیدواریم که شما از دیدن این روند به همان اندازه که ما از این رانندگی لذت می بریم لذت ببرید.