رونمایی از مفهوم ساعت از زبان توماس ون استران کارشناس ساعت مچی
پس از سه قسمت ساختن یک برند ساعت مچی در مورد برنامهها، استراتژی و امور مالی، زمان صحبت راجع به ساعتها فرا رسیده است! به نظر می رسد که چیزی شبیه به یک جامعه VPC در حال ظهور است، که بسیار عالی است. بنابراین اکنون زمان آن رسیده است که در مورد اصل موضوع صحبت کنیم: اولین ساعت مچی واقعی برای VPC.
این به راحتی ترسناک ترین قسمت از ساخت برند ساعت مچی است که تا کنون منتشر کرده ایم. پس از همه، من عمیقاً روی این مفهوم سرمایه گذاری کرده ام، نه فقط از نظر مالی، بلکه به ویژه از نظر احساسی. من قلب و روحم را در VPC می ریزم، برند و تماشا را دقیقاً همانطور که احساس می کنم نیاز به وجود دارند، می سازم. بنابراین احساس می کنم بهتر است آن را در این مرحله مقدماتی به اشتراک بگذارم.
قبل از هر چیز دیگری…
اما قبل از اینکه وارد این مبحث شویم، خوب است که از فازی که در آن هستیم آگاه باشیم. Max Resnick، طراح منتخب من، تازه شروع به ترسیم برخی از جهتهای اولیه طراحی اکتشافی کرده است که در قسمتهای بعدی به اشتراک خواهم گذاشت.
ما زمان خود را صرف طوفان فکری و تفهیم مفهوم اصلی من کردهایم، و برای درک دقیق سبک و زبان طراحی که به دنبال آن هستیم، تغییرات خلق و خوی انجام دادهایم. بنابراین اکنون می دانیم که چه می خواهیم، اما نه اینکه چگونه به آنجا خواهیم رسید. سفر تازه شروع شده است.
این بدان معنی است که هر چیزی که اکنون به شما می گویم هنوز برای تغییر اساسی در خط است. ممکن است متوجه شویم که مدلهای صفحه که اکنون در ذهن دارم با طراحی قاب مورد نظر ما مطابقت نداشته باشد. اگر قاب کمی بزرگتر یا کوچکتر باشد، قرار گرفتن روی مچ ممکن است بهتر عمل کند.
ممکن است مجبور شویم مشخصات خاصی را به عنوان مبادله برای ویژگی های زیبایی شناختی خاص قربانی کنیم و برعکس. هیچ چیز در اینجا نماینده محصول نهایی نیست، مانند یک خودروی مفهومی در یک نمایشگاه خودرو. اینها فقط جاه طلبی ها و جهت گیری کلی است که ما در پیش گرفته ایم.
در نهایت، میدانیم که تک تک انتخابهای مربوط به سبک، اندازه، موتور و غیره گروههای بزرگی از علاقهمندان را از این ساعت مچی دور میکند. هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم همه را راضی کنیم. بنابراین اگر آنچه را که میخواهیم توصیف کنیم مورد پسند شما نیست، امیدوارم همچنان از مقالات لذت ببرید.
ساخت یک برند ساعت مچی حول یک مدل اصلی همه کاره
اولین ساعت VPC از ژانر همه کاره، از رستۀ ساعت رسمی و ساعت اسپرت شیک خواهد بود. برای شروع، این ژانر مورد علاقه من است. من عاشق تطبیق پذیری این ساعت ها و ظاهر ساده تر آن هستم که اغلب باعث همه کاره بودن می شود. دوم، بستر مناسبی را برای توسعه آینده فراهم می کند. با توسعه DNA نام تجاری و زبان طراحی در ساعت GADA (به هر جا بروید، هر کاری انجام دهید)، هسته قابل تشخیصی ایجاد می کنید که ساعت های با هدف خاص می توانند از آن تکامل یابند.
این به این معنی است که من تلاش میکنم ساعت اولیه VPC ظرافت را با قابلیت اطمینان ترکیب کند. به مقاومت در برابر آب، مقاومت در برابر ضربه و کیفیت ساخت کلی ناهموار نیاز دارد. همچنین به استایل و تناسبات ظریفی نیاز دارد که با کت و شلوار و همچنین با لباس راحت تطبیق پیدا کند.
این ساعت دارای قاب با قطر حدود 37 میلی متر است. من در مورد “پوشیدن یک ساعت 37 میلی متری” به جای اندازه گیری دقیقا 37 میلی متر صحبت می کنم. اندازه ذهنی توسط عوامل زیادی تعیین میشود که گره زدن به یک عدد دقیق هنوز معنی ندارد. اولین ساعت مچی VPC با یک بند فلزی عرضه خواهد شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
ساخت یک برند ساعت مچی حول یک کالیبر دستی
البته، کالیبر (موتور) قلب تپنده ساعت مچی است و نشان دهنده یک تصمیم مهم در این مرحله است. یک کالیبر دستی سوئیسی به نمونه اولیه VPC قدرت میبخشد و احتمالاً به طور کلی به امضای برند تبدیل خواهد شد. به نظر من، کالیبر دستی خالص ترین شکل زمان سنجی مکانیکی است. به جای اینکه ناخودآگاه ساعت خود را با انجام کارهای روزانه خود نیرو دهید، این کار به یک لحظه تعامل آگاهانه و با دقت نیاز دارد.
این مطمئناً بسیاری از راحتی جویان را حذف می کند. اما من آن دسته از علاقهمندانی را هدف قرار میدهم که با خوشحالی از این لحظه کوچک استفاده میکنند تا انرژی لازم را در ساعت مچی خود بگذارند، افرادی که رابطه آگاهانهتری را که بین آنها و ساعت محبوبشان ایجاد میکند، گرامی میدارند.
فایده دیگری هم دارد. انتخاب یک موتور اتوماتیک پتانسیل زیادی را برای طراحی کلی نازکتر باز می کند. این برای من کلیدی است. این به ما امکان می دهد ضخامتی را که برای مواردی مانند مقاومت در برابر آب نیاز داریم جبران کنیم. بسیاری از ساعت های مدرن به سادگی بیش از حد مبتلا هستند.
کالیبر انتخاب شده احتمالاً تنظیم می شود و احتمالاً دارای کرنومتر است. باز هم، اینها تصمیماتی هستند که به متغیرهای ناشناخته زیادی وابسته هستند. به عنوان مثال، کالیبر دقیق هنوز انتخاب نشده است. من خواسته های خاصی در مورد دقت دارم. اینکه آیا آنها منجر به صدور گواهینامه خارجی می شوند یا خیر، اهمیت کمتری دارد و باید مشخص شود.
صفحۀ پاندا
یکی دیگر از ویژگی های بارز مفهوم من، صفحه پاندا سیکلوپ است. کالیبرهایی که من در نظر دارم دارای ثانیه های کوچک در شش هستند که برای طرح صفحۀ ساعت به آن نیاز دارم. من کاملاً صفحه های پاندا (معکوس) را دوست دارم. یک نقطه ضعف بزرگشان این است که وقتی از آنها در یک ساعت کلاسیک استفاده میکنید، به سرعت مشتق میشود. آنها به شدت با کرنوگراف های قدیمی خاص مرتبط هستند.
اما اگر آنها را از بافت کرنوگراف خارج کنید و به یک طرح بندی تمیز زمان بندی کنید، همه چیز بسیار متفاوت است. به طور ناگهانی، طرح های رنگی مختلف فرصت کافی برای طرح های واقعا اصلی و بسیار قابل تشخیص را فراهم می کند. همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، تا آنجا که ممکن است متن کمتری روی صفحه نمایش وجود خواهد داشت و هیچ تاریخی وجود نخواهد داشت.
این احتمال وجود دارد که این مفهوم آنطور که در نظر گرفته شده است کار نکند و پاندا سیکلوپ حذف شود. اما در اینجا پتانسیل چیزی بسیار متمایز برای اولین ساعت مچی VPC وجود دارد.
قاب ساعت مچی
من قبلاً به قطر 37 میلی متری و چالشی برای یک قاب نازک اشاره کردم. نمای قاب در مرحله اولیه طراحی یک نقطه توجه خاص دارد.
نمای قاب این فرصت را فراهم می کند تا بر نازکی و قابلیت پوشیدن ساعت تأکید شود. همانطور که مطمئناً میدانید، چه طرفهای صفحه یا خطوط شکسته سطح داشته باشید، بر ضخامت درک شده تأثیر زیادی دارد.
منحنی کلی قاب نیز بسیار مهم است. چالش این است که قاب خمیده شود و روی مچ قرار بگیرد. به عبارت دیگر، لگ ها به جای بیرون آمدن، به سمت پایین زاویه می گیرند تا خطوط بازوی شما را دنبال کنند. این امر راحتی پوشیدن و درک کلی از این ساعت مچی باریک را افزایش می دهد.
بند
بیشتر ساعتها، بهویژه در بخش زیر 3 هزار یورو که من قصد کار در آن بازه را دارم، با بندهای عمومی مجهز شدهاند. این منطقی است، زیرا توسعۀ بند خود بسیار پیچیده و گران است. برای من، بند بخش مهمی از یک ساعت مچی است که همه چیز را انجام می دهد، نه فقط یک امتیاز خوب. بنابراین، ما در حال طراحی یک بند سفارشی برای VPC از ابتدا هستیم. باید دید در نهایت چقدر از آن به طور کامل ساخته خواهد شد.
به عنوان مثال، ممکن است بتوانیم از قطعات استاندارد خاصی برای مکانیسم تاشو/قفل کردن داخل گیره استفاده کنیم. اما اگر آنها مطابق با مشخصات من نباشند، ما نسخه های خود را طراحی خواهیم کرد. در چنین تصمیماتی، کیفیت را بر قیمت حاصله ترجیح می دهیم. این یک مقدار کلیدی است که من برای VPC دنبال می کنم.
مدل های ما از سبک های بند تخت قدیمی الهام می گیرند. این فقط یک نقطه شروع است. از طریق آزمایش در هفتههای آینده، متوجه خواهیم شد که چقدر از این ظاهر در بند VPC باقی خواهد ماند. ترکیبی از قاب و بند در حال ظهور، ما را به سمت یک برداشت وفادارتر یا اصلی تر هدایت می کند. زیبایی، راحتی پوشیدن، سهولت استفاده و دوام از اهداف کلیدی در اینجا هستند.
یک الگوی خاص من در پیوندهای پایانی نامناسب است. میتوانید آن را گسترش دهید و بگویید «ادغام بند بد». با این حال، ممکن است گیج کننده باشد زیرا در اینجا در مورد ساعت با بند یکپارچه صحبت نمی کنیم. دو راه برای ترکیب منظم قاب و بند وجود دارد. یکی این است که این توهم را ایجاد کنید که بند به طور مداوم مستقیماً از روی قاب می رود.
مورد دیگر این است که بند و شکل پیوند انتهایی را به سمت تیغه ها و قاب جریان دهید. ساعت مچی VPC یکی از این راه حل ها را خواهد داشت. من ترجیح می دهم کل پروژه را لغو کنم تا اینکه از پیوندهای پایانی استفاده کنم که نامناسب به نظر می رسند.
ساخت یک برند ساعت مچی با الهام از کلاسیک اما امروزی
با توجه به این اجزای خاص، اجازه دهید با برخی از مفاهیم در مورد سبک کلی ساعت پایان دهیم. در قسمتهای قبلی ساخت یک برند ساعت مچی، توضیح دادم که چگونه میخواهم برند را در دنیای ساعتهای قدیمی ریشهیابی کنم. به سلیقه من، طراحی ساعت از نظر عملکرد و زیبایی در دهه 1930 تا 1970 به اوج خود رسید. بنابراین، طراحی به طور محکم در آن دوران طلایی ریشه خواهد داشت.
اما بهترین ساعت های آن دوره عمر چندانی نداشتند. آنها فقط از طریق به روز رسانی های زیبایی شناختی جزئی مرتبط و معاصر باقی مانده اند. امگا اسپیدمستر و رولکس اکسپلورر کنونی (که فقط دو مورد را نام ببریم) شبیه به ساعتهای قدیمی نیستند، اما بسیار شبیه به اجداد خود در سالهای 1957 و 1953 هستند.
بنابراین، آن ساعتهای مدرن کاملاً بر اساس آن زبان طراحی و ساخته شدهاند، بدون اینکه ظاهری قدیمی داشته باشند. برای من، اینها بهترین طراحی ساعت هستند. آنها کلاسیک هستند و به دور از آینده نگری هستند بدون اینکه احساس کنند در گذشته زندگی می کنند.
این نوعی از زبان طراحی الهام گرفته از قدیمی است که به آن اشاره می کنیم. بنابراین انتظار نداشته باشید پتینه مصنوعی، لهجههای طلایی، گیرههای مهر شده و کریستالهای اکریلیک را در اینجا داشته باشید، هدف من این است که اولین ساعت VPC امروزی باشد و در عین حال ریشه در دوران طلایی داشته باشد.
در هفتههای آینده، من و مکس توازنهای متفاوتی از قدیمی و معاصر را بررسی خواهیم کرد تا آن نقطه شیرین را برای VPC پیدا کنیم.
در فصل بعد…
امیدوارم موارد فوق تصویری تقریبی از اولین ساعت مچی VPC در چشم شما ارائه کرده باشد. و امیدوارم این مفهوم با زیر مجموعه کوچکی از همراهان من طنین انداز شود. ما به خوبی می دانیم که چندین ویژگی مانع از تبدیل شدن آن به یک جریان اصلی بالقوه می شود. اما باز هم، این هرگز هدف نبوده است.
من کنجکاو هستم که ببینم آیا پتانسیلی برای این مفهوم وجود دارد که به مفهوم “1000 طرفدار واقعی” منجر شود که در فصل 1 ساختن یک برند ساعت مچی به اشتراک گذاشتم. به طور خلاصه، من ترجیح می دهم 1000 نفر بگویند “وای!” تا اینکه یک میلیون نفر می گویند “خوب است…”
این قسمت چهارم از ساخت برند ساعت مچی هنوز هم فقط دارای تصاویر عمومی است که در سه فصل قبل آورده شد. من مطمئن هستم که نهایت تا زمانی که قسمت 5 عرضه شود تغییر خواهد کرد. مکس مشغول ترسیم اولین طرح های ناهموار است، بنابراین به زودی، تصاویر واقعی برای اشتراک گذاری وجود خواهد داشت.
این یک مرحله جالب برای این سری از مقالات است زیرا نگاهی به پشت پرده های یک فرآیند طراحی گسترده را ارائه می دهد. ما را خواهید دید که در حال تکرار، دور انداختن، کاوش هستیم.
در پس زمینه چیزهای بیشتری در جریان است. به عنوان مثال، ثبت علامت تجاری توسط یک شرکت حقوقی تخصصی و حق چاپی که ترتیب داده شده است، و طراح گرافیک من در حال تهیه پیش نویس نسخه های بهینۀ آرم VPC است. میتوانیم بعداً در مورد آن صحبت کنیم، اما مطمئن هستم که ترجیح میدهید ابتدا بیشتر ساعت را ببینید.
امیدواریم ساخت ساعت مچی یک برند نوپا برایتان جالب باشد. نکته ای که در مورد این مقاله و فصل های قبلی اشاره کرده بودیم این است که کل این سریالِ ادامه دار از زبان یک کارشناس ساعت مچی هست که میخواهد یک برند را بنا نهد. در قسمت نظرات ما را در مورد ایده های خودتان سهیم کنید.